Menu Close

آموزش عالی در افغانستان در دوره پسافروپاشی

(سلسله مقالات یک سال پس از سقوط – شماره 2)

(نویسنده: عبدالناصر فولاد)

مقدمه

پیشرفت و توسعه هر جامعه با نظام آموزشی و تحصیلات عالی آن ارتباط مستقیم دارد. تجربه کشورهای توسعه‌یافته و توسعه‌نایافته نشان می‌دهد که نوع نظام آموزشی کشورها و جایگاه دانش و دانشگاه در آن‌ها، نقشی تعیین‌کننده در تمام عرصه‌ها دارد، به این صورت که هر کشوری که آموزش و تحصیلات عالی را اولویت خود شمرده و سرمایه‌گذاری‌های لازم را در این عرصه انجام داده است، امروز در جمع کشورهای توسعه‌یافته قرار دارد و برعکس، کشورهایی که به این موضوع توجهی نشان نداده‌اند، در شمار کشورهای توسعه‌نایافته قرار دارند.

همگان می‌دانند که فرآیند جامعه‌پذیری اعضای جامعه از خانواده شروع می‌شود و در مکتب و دانشگاه تکامل می‌یابد و در جامعه به صورت عینی بازتاب می‌باید. افراد از همین نشانی به جایگاه مقامات دولتی چه به عنوان قانون‌گذار یا مجریان قانون می‌رسند و نوع عملکرد آنها از نوع آگاهی و عقلانیتی اثر می‌پذیرد که در مکتب و دانشگاه کسب کرده‌اند. بخش اعظم بازیگران اصلی و مدیران ارشد نظام‌های سیاسی از میان دوستان و هم‌فکران دوران دانشجویی هستند و دوستان و یاران استراتژیک و دشمنان بر مبنای اشتراکات و تضادهای درونی دانشگاهی شکل می‌گیرند.

با سقوط دولت در افغانستان،  نظام آموزشی کشور نیز  دستخوش تحولات جدی شد که به رکود و افول نظام آموزشی و تحصیلات عالی انجامیده است. بر اثر این تحولات، بسیاری از استادان و کادر متخصص از کشور فرار و ترک وظیفه کردند؛ بسیاری از دانشجویان علاقه‌مندی خود را به آموزش و ادامه تحصیل از دست دادند و فقر اقتصادی و بیکاری گسترده هم جوانان و خانواده‌ها را از تأمین هزینه‌های تحصیل بازداشته است. به این ترتیب، حضور استاد و دانشجو در دانشگاه‌ها رنگ باخته و  فضای آموزشی از رونق افتاده است.

وضعیت نظام آموزشی در دو دهه گذشته

نظام آموزشی مهم‌ترین پایه توسعه و پیشرفت کشور در 20 سال گذشته بود. میلیون‌ها دختر و پسر  در مراحل مختلف آموزشی در افغانستان مشغول تحصیل بودند. انگیزه تحصیل و ایجاد تغییر از یک سو و توجه دولت و نهادهای خصوصی به آموزش از سوی دیگر سبب گسترش و پیشرفت تحصیل و معارف در افغانستان شده بود. علاوه بر دولت، بخش خصوصی و نهادهای بین‌المللی نیز نقشی بسیار مؤثر و سازنده در گسترش و پیشرفت معارف و تحصیل داشتند. در بیست سال گذشته، نظام آموزشی افغانستان از نظر کمّی و کیفی رشدی بی‌سابقه داشت و حتی در نواحی دوردست نیز نسل جدید به مکتب و آموزش دسترسی پیدا کردند.

وضعیت فعلی تحصیلات عالی

یکی از دست­آوردهای بیست سال گذشته، توسعه آموزش عالی و ایجاد دانشگاه­های خصوصی و دولتی بود. دانشگاه‌ها و مراکز تحصیلات عالی علاوه بر بالا بردن سطح سواد و دانش در جامعه، در خلق ارزش‌های انسانی، تقویت روحیه وحدت و همدلی، تساهل و مدارا و آموزش دیگر ارزش‌های انسانی در جوامع چندقومی و پساجنگ نقش اساسی دارند.

پس از خروج نیروهای بین‌المللی و فروپاشی دولت جمهوری، نظام آموزشی افغانستان مانند همه بخش‌ها نیمه فعال است. مهم‌ترین دلیل این امر، از دست رفتن امید مردم به آینده است. دختران و پسران هیچ آینده‌ای برای خود نمی بینند تا زحمت تحصیل و آموزش را بکشند. طالبان بدون هیچ  استدلال منطقی و عقلانی و حتی بدون پشتوانه دینی و تنها بر اساس سنت‌های کورکورانه قبیله‌ای  مجال هر گونه کار و فعالیت اجتماعی را از زنان سلب کرده‌اند و از همه رنج‌آورتر و بی‌مبناتر این‌که دختران بیش از کلاس ششم حق تحصیل ندارند که این وضعیت بر انگیزه دختران در کار و تحصیل تأثیر بسیار منفی گذاشته است. پسران نیز هر چند از تحصیل ممنوع نیستند، چون هیچ امیدی به کسب شغل مناسب و دلخواه در آینده‌ ندارند و می‌بینند که طالبان یا وابستگان به طالبان بدون داشتن شایستگی و صلاحیت کاری، همه فرصت‌های کاری دولتی را از آنِ خود کرده‌اند، ترک تحصیل می‌کنند و راهی برای گریز به کشورهای خارجی می‌جویند.

سخت‌گیری طالبان در پوشش مردم، جداسازی و تفکیک جنسیتی نظام آموزشی سبب دل‌سردی مردم و جوانان شده و این امر نیز تأثیر منفی بر نظام آموزش گذاشته است. افزون بر آن، تاکید طالبان بر تغییر نظام آموزشی و مضامین تحصیلی سبب شده است تا جوانان انگیزه تحصیل را از دست بدهند. اجرای سیاست اسلامی سازی آموزش سبب پایین آمدن کیفیت آموزش شده است. بیش‌تر استادان و معلمان و مدیران ارشد آموزشی، کشور را ترک کرده یا مجبور به کناره‌گیری شده‌اند که بر کاهش کیفیت آموزش تأثیر بسیار مهم داشته است. با توجه به همه این دلایل، نظام آموزشی افغانستان در حال فلج شدن است.

دانشگاه های  خصوصی

تأسیس دانشگاه‌های خصوصی و مراکز آموزشی در بخش‌های مختلف هم از دستاورهای بیست سال گذشته است. هیچ کشوری به انکشاف علمی و سیاسی نمی رسد، مگر با اشتراک نهادهای خصوصی با نهادهای دولتی. دانشگاه­های خصوصی هیچ­ گونه حمایت و امکانات دولتی نداشتند، بلکه با سرمایه­گذاری تعدادی از بازرگانان و سرمایه­گذاران و همکاری چهره­های علمی به شکل تجارتی پیش می‌رفت. دانشگاه های خصوصی در بیست سال گذشته نقشی پیشرو در گسترش و ارتقای کیفیت آموزش داشت. حتی در برخی از رشته ها و زمینه ها، دانشگاه‌های خصوصی از آخرین ابزارها و روش های روز و در سطح استاندارد جهانی استفاده می کردند. ده ها هزار دختر و پسر در رشته های گوناگون در این دانشگاه‌ها مشغول آموزش و کار بودند. این دانشگاه‌ها به کانون امید و پیشرفت برای جوانان تبدیل شده بودند که در آن هم تحصیل و فعالیت‌های اجتماعی را تمرین می کردند. اکنون این دانشگاه‌ها نیمه فعال و تا حدودی فلج شده اند. بیش‌تر استادان و دانشجویان در رشته های گوناگون مجبور شده اند کشور را ترک کنند. فقر و بیکاری نیز سبب شده است بسیاری از مردم، هزینه تحصیل در دانشگاه های خصوصی را نداشته باشند. کاهش امید به آینده، تفکیک جنسیتی و نیز گنجاندن نصاب آموزشی غیر معیاری سبب کاهش انگیزه تحصیل در میان جوانان شده است. با توجه به همه این دلایل، بسیاری از دانشگاه‌های خصوصی کاملاً فلج شده و فعالیت‌های آموزشی خود را متوقف کرده اند و بسیاری دیگر نیز نیمه فعال و در حال افول هستند.

تغییرات بنیادی در تحصیلات عالی (ساختار، مضامین و روش‌ها)

بعد از روی کار آمدن طالبان، تحصیلات عالی افغانستان دچار تغییرات بنیادین معطوف به زوال و سقوط شد. از نظر ساختاری، مراکز قدرت طالبان، نگاهی مداخله‌گرانه و سیاسی در آموزش دارند که سبب دور شدن تحصیلات عالی از کارکرد و اهداف آموزشی و پرورشی خود شده است. نهاد امر به معروف و نهی از منکر طالبان بر دانشگاه‌ها به صورت مستقیم اعمال فشار می‌کند. اکنون در هر دانشگاه، یک آمریت امر به معروف و نهی از منکر تأسیس شده که بر رفتار، گفتار، پوشش استادان، کارمندان و دانشجویان در محیط دانشگاه، محتوای کتاب و جزوه (چپتر) درسی استادان، فعالیت های فوق برنامه مثل انجمن های علمی و دانشجویی، مجلات دانشگاهی، مجلات دانشجویی، حضور استاد و دانشجو در کلاس، حضور کارمندان زن در دانشگاه، حضور دانشجویان دختر و پسر در کانتین، حضور استادان زن و مرد و دانشجویان دختر و پسر در برنامه‌های عمومی و تخصصی دانشگاه، اجبار کردن استاد، دانشجو و کارمند به حضور در نماز جماعت چاشت و پیشین، محدودیت‌های جدّی خلق کرده‌اند. روحیه استادان و دانشجویان سرکوب شده و کم‌علاقگی استادان و دانشجویان به آموزش مشهود است. از نظر مضامین نیز موضوعات غیر معیاری در نصاب تحصیلات عالی گنجانده شده است. برای نمونه، با حذف بسیاری از مضمون‌های درسی مانند زبان فارسی، حقوق بشر، برخی مضامین دروس علوم انسانی، تجربی، طبی و انجینیری، 24 واحد درس ثقافت اسلامی جای‌گزین آن شده که سبب غیر تخصصی و غیر معیاری شدن نظام آموزشی و کاهش کیفیت شده است. از نظر روش ها نیز روشهای نوین آموزشی جای خود را به نظام کهن و ناکارآمد گذشته گرا داده و بسیاری از استادان مجبورند مطابق نظر طالبان تدریس کنند. در کنار همه این موردها، تهدید استادانی که هنوز ممکن است گاهی برخی نظرهای خلاف طالبان بیان کنند، حتی به صورت ورود مسلحانه اعضای طالبان به دانشگاه‌ها که خود را به وزارت تحصیلات عالی منسوب می‌دانند، برای بازداشت استاد مربوط یا فراخواندن وی و بازجویی غیر رسمی از او دیده شده است.

تفکیک جنسیتی

در گذشته، تفکیک جنسیتی در مراکز آموزش عالی افغانستان وجود نداشت و دختران درکنار پسران مشغول درس، آموزش و فعالیت های آکادمیک بودند. اکنون تفکیک جنسیتی در تمام دانشگاه‌ها اعمال شده و فضای آموزشی برای جوانان و دختران بسیار محدود و بسته شده است. بسیاری از دختران که زمینه کار و فعالیت‌ اجتماعی خود را در جامعه از دست داده‌اند، با مبهم و تیره و تار دیدن آینده زندگی خود، نه انگیزه ای برای تحصیل دارند و نه درآمدی برای تأمین هزینه تحصیل. از این رو، حضورشان در دانشگاه ها کم رنگ شده است. با ادامه وضعیت فعلی، آموزش عالی در افغانستان هر روز به عقب برمی‌گردد و دستاوردهای به دست آمده در بیست سال گذشته در بخش تحصیلات عالی با گذشت هر روز از بین می‌رود.

تفکیک استادان خصوصی و دولتی

بعد از به قدرت رسیدن طالبان، استادان دانشگاه های دولتی و خصوصی از وضعیت نابسمان کشور متأثر شده اند، اما بیشترین تأثیر را در بخش خصوصی می توان دید. بیش تر استادان دانشگاه‌های خصوصی زمینه کار و فعالیت آموزشی خود را از دست داده اند؛ زیرا بسیاری از دانشگاه های خصوصی به دلایل پیش گفته، از حضور دانشجویان بی نصیب مانده اند. از این رو، به جز دانشگاه های خصوصی که تعطیل یا ورشکست شده اند، بسیاری از آن ها با کم ترین میزان استاد و کارمند و کاهش دستمزد یا تعویق در پرداخت دستمزد آنان به فعالیت خود ادامه می دهند. به همین دلیل، بسیاری از استادان دانشگاه های خصوصی درصدد خروج از کشور هستند. افزون بر آن، نگاه طالبان به مراکز آموزش خصوصی بدبینانه است و به همین دلیل، بیشترین فشار و محدودیت را بر این بخش اعمال می‌کنند. استادان دانشگاه‌های دولتی نیز پس از ایجاد محدودیت‌های همه شمول یادشده و نیز تعلیق فعالیت به دلایل غیر مسلکی (تباری یا مذهبی و عقاید سیاسی و فکری)، انگیزه و انرژی خود را در مورد فعالیت آکادمیک، هر روز بیش از پیش از دست می دهند و در صدد ترک کشور هستند.

رویکرد بنیادگرایانه به تحصیلات عالی

رویکرد طالبان به تحصیلات عالی بر اساس نگاه بنیادگرایانه نگاه سیاسی و همراه با اعمال محدودیت و فشار است. طالبان درصدد ترویج و گسترش آموزه های تنگ‌نظرانه و شریعت‌محور بر تحصیلات عالی هستند و می خواهند از طریق آموزش و تحصیلات عالی به گسترش ایدئولوژی بنیادگرایانه خود بپردازند. به همین دلیل، مراکز آموزشی به شدت سیاسی شده و استادان برجسته زمینه ای برای فعالیت و آموزش در اختیار ندارند. بسیاری از مراکز آموزشی و استادان دانشگاه به دلیل فعالیت های قبلی خود زیر فشار و تعقیب قرار دارند.

فرار استادان دانشگاه (تخلیه استادان  دانشگاه های دولتی و خصوصی)

با سقوط دولت، همه مردم، امید خود را نسبت به آینده از دست دادند. استادان دانشگاه به عنوان قشر تأثیرگذار جامعه به دلیل محدود شدن زمینه فعالیت های آکادمیک، هم امید خود را از دست دادند و هم دیگر فضایی برای فعالیت نداشتند. از این رو، بسیاری از استادان از طریق روند تخلیه، از میدان هوایی کابل فرار کردند یا از طریق های دیگر به کشورهای همسایه پناه بردند. در شرایط فعلی، بیش تر دانشگاه ها، دانشکده ها و رشته های مختلف تحصیلی بدون استادان اصلی و مسلکی و با حضور استادانی که ممکن است جایگاهی به مراتب فروتر از استادان پیشین داشته باشند، به فعالیت خود ادامه می دهند.

بودجه، انگیزه و آینده جوانان و نوجوانان

فقر و بیکاری یکی از دلایل اصلی دور شدن جوانان از تحصیل و آموزش است. آنان هزینه ادامه تحصیل را ندارند و به همین دلیل، تحصیل و آموزش را رها کرده اند.  با روی کار آمدن طالبان زمینه کار و فعالیت های اجتماعی جوانان محدود شده و کم کم از بین رفته است که این امر نیز بر انگیزه آنان برای ادامه تحصیل تأثیر بسیار زیادی داشته است.  

تبدیل شدن مکان های آموزشی به مدرسه دینی

طالبان برداشتی درست از نظام آموزشی و تحصیل مدرن ندارند. از این رو، درصدد تبدیل فضاهای آموزشی به مدرسه دینی هستند. برداشت و نگاه آنان به آموزش و تحصیل به شریعت و یادگیری مسائل شرعی محدود است که تنها با روش های کهنه و سنتی امکان پذیر است. در واقع، آنان انتظار دارند تا فضاهای آموزشی، نقش مدرسه دینی را ایفا کنند و درصدد تحمیل نظام آموزشی کهنه و  سنتی مورد نظر خود بر دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی مدرن هستند.

راهکارهای مقابله با رکود و زوال آموزش و تحصیلات عالی افغانستان

  1. تقویت نقش حمایتی و سازنده جامعه مدنی حاضر در کشور از آموزش و تحصیلات عالی افغانستان با پشتیبانی تمویل‌کنندگان جهانی و سازمان های بین‌المللی
  2. اعمال فشار جامعه جهانی بر طالبان برای جلوگیری نکردن از ادامه تحصیل دختران در مکتب
  3. یاری رسانی مالی به دانشگاه های خصوصی در حال ورشکستگی
  4. یاری رسانی فنی و تجهیزاتی به دانشگاه های خصوصی
  5. گسترش آموزش مجازی به ویژه برای توانمندسازی بازماندگان از تحصیل در دوره مکتب و تحصیلات عالی
  6. ایجاد سازوکاری عمل‌گرایانه برای ورود دوباره بازماندگان از تحصیل در دوره مکتب و تحصیلات عالی به تحصیل
  7. جلوگیری از سیاسی سازی فرآیند برگزاری کنکور
  8. جلوگیری از اعمال تغییرات سلیقه ای در فرآیند برگزاری کنکور
  9. جلوگیری از اعمال تغییرات غیر معیاری در نصاب تحصیلی با تهدید طالبان به سقوط جایگاه معارف و تحصیلات عالی افغانستان در دسته بندی جهانی
  10. اجرای تعزیر در رفت و آمد مسئولان منصوب طالبان در معارف و تحصیلات عالی به کشورهای خارجی
  11. جلوگیری از سیاسی سازی دانشگاه ها
  12. جلوگیری از نقض حریم دانشگاه ها به دست مأموران امنیتی و نظامی

************

عبدالناصر فولاد، دارای مدرک ماستری در رشته‌ی روابط بین الملل است.  بیش از 5 سال در دانشگاه‌های مختلف کابل، در حوزه صلح و حل منازعه وعلوم سیاسی تدریس کرده‌است. او در حوزه‌ی آکادمیک صاحب اثر علمی و چندین مقاله است. در یک دهه اخیر با جامعه مدنی، مدافعین حقوق بشر و ژورنالیستان  فعالیت‌ داشته‌است. آقای فولاد فعلا به عنوان موسس و رییس  موسسه صلح و عدالت افغانستان کار میکند.